اصلاً کدام یک از ما هستیم که تجربه دینی را از سرنگذرانده باشیم. بعد که به جواب مشخصِ این پرسش رسیدیم این گزاره در ذهنمان شکل میگیرد پس چرا رد پای این تجربه دینی را در پیرنگ و قصه فیلمسازانمان به خصوص فیلم سازان کوتاه کمتر میبینیم؟ برای یافتن این پاسخ به سراغ سعید نجاتی رفتهایم. سعید نجاتی فیلمسازی است که چندین فیلم کوتاه شاخص را کارگردانی کرده و توانسته سیمرغ بلورین بهترین فیلم کوتاه جشنواره فیلم فجر را نیز از آن خود کند.
جناب نجاتی، مهمترین دلیلی که سراغ شما آمدم تجربه فیلمسازیتان بهخصوص در عرصه فیلم کوتاه است. علاوه بر اینکه شما امسال دبیر جشنواره فیلم کوتاه رضوی نیز بودید؛ بد نیست ارزیابیتان را از جشنوارهای بپرسم که محوریتش سیره حضرت رضا(ع) است.
همیشه مهمترین دغدغهام در مورد جشنوارههای موضوعی این بود که چرا جشنوارههای مذهبی، همیشه جشنوارههای ضعیفی هستند؛ به عبارتی همیشه ترکیب هیئت داوران آنها ضعیف است، پول کمتری به آنها داده میشود یا جوایزشان به نسبت جاهای دیگر پایین است. این موضوع برای کشوری که بارگاه یکی از ائمه(ع) را در خود جای داده است، کمی عجیب است. به همین خاطر وقتی جشنوارهرضوی آغاز شد تأکید داشتم نخست آن را به بهترین شکل برگزار کنیم که به نظرم به مدد آقا امام رضا(ع) این اتفاق افتاد و دوم اینکه تولید فیلم داشته باشیم؛ چرا که تولید محتوا برای یک جشنواره موضوعی یکی از اولویتهاست. خدا را شکر این تلاشها نتیجه داد و با همکاری که صورت گرفت مقرر شد بتوانیم از 10 فیلم برای تولید حمایت کنیم.
نگاهی وجود دارد که میگوید عرصه فیلم کوتاه آنچنان که باید با موضوعات عینیتر ما پیوند نخورده است. البته انتقادهای صریحتری نیز در خصوص سیاهنمایی وجود دارد. نظر خود شما چیست؟
سینما به راحتی مسخر ما نمیشود. اگر قرار بود اینطور باشد ما باید پس از انقلاب بهترین فیلمهای مذهبی را میساختیم، یعنی همه آدم حسابیهایی که به جنگ رفتند، زمانی که برگشتند و شروع به فیلمسازی کردند باید بهترین اتفاقات میافتاد، ولی چرا این اتفاق نیفتاد؟ به خاطر اینکه سینما به راحتی به دست ما نمیآید. مضاف بر اینکه اینها آموزش دادنی نیز نیست، یعنی نمیتوانیم بگوییم ما سینمای دینی آموزش بدهیم. این هم از آن ادعاهایی است که خیلی به آن اعتقادی ندارم. در وهله نخست اگر به چیزی اعتقاد داشته و تکنیکش را در زمینه سینما خوب بلد باشید این به سادگی به دست میآید. با سفارش و زور و اینها نیز نمیشود این کار را کرد. من معتقدم بچههای ما همه به آقا امام رضا(ع) ارادت دارند، اما نکته بعدی این است فیلمهای این طیفی را نیز نمیتوان گفت باید فقط حرم امام رضا یا حرم حضرت معصومه در آنها وجود داشته باشد.
وقتی انسان در زندگی ائمه(ع) کنکاش میکند از خود میپرسد آیا ما نمیتوانیم از رفتارهای ائمه و سخنانشان در زندگی عادی برای تولید فیلم بهره بگیریم؟ به نظر من میتوان چنین کاری را انجام داد بدون اینکه اثر سفارشی به نظر بیاید. اگر تکنیک درست باشد و درست قدم برداشته شود میتواند فیلمی تولید شود که به معنای واقعی کلمه آن قدر تأثیرگذار است که مثل کلام ائمه(ع) در عمق روح بینندگان آن نفوذ کند.
من همیشه گفتهام اگر سینمای جوان نبود آیا فلان کارگردان که گُلِ فیلمسازان ماست، الان وجود داشت؟ قطعاً نبودند، چرا که در انجمن سینمای جوان دوره دیدهاند. طبیعی است؛ مثل اینکه بگوییم خداوند بشر را آفریده است تا بهترین اتفاقات را در زمین رقم بزند، حالا آدم بد نیز بینشان پیدا میشود. از یک طرف نیز ما عادت به انتقاد نداریم. یعنی گاه فیلمها از روش معکوس استفاده میکنند، با انتقاد شروع میشوند و [شما فکر میکنید سیاهنمایی است] ولی در پایان متوجه میشوید که ای وای، چقدر در مورد فیلم اشتباه میکردم. متأسفانه برعکس است، اینجا اگر بخواهید فیلم [با موضوع امام رضا(ع)] بسازید باید حتماً حرم داشته باشد. من معتقدم آنچه از دل برآید به دل نشیند، یعنی اگر تکنیک را خوب تحویل گرفته باشید و افسارش دست شما باشد، فیلمتان هر آنچه در نهاد شماست را نمایش خواهد داد. باید دنبال این گونه افراد باشیم. آدمهای تکنسینی که مشخص است نمیتوانند سمت فیلمنامههای دیگر بروند.
در ساخت فیلم کوتاه تأکید میشود به سمت موضوعاتی بروید که آن را تجربه کرده باشید. از یک طرف نیز «آن» و لحظه دراماتیکی که در فرصت کوتاه فیلم کوتاه باید باشد شاید در تجربههای دینی ما بهتر پیدا شود. حال پرسشم این است چرا با وجود این، در نمایشی کردن آنها مشکل داریم؟
پرداختن به مباحث معنوی اساساً سخت است. به عبارتی قالب مباحث معنوی به حدی وسیع است که سینما برایش کوچک است. اصلاً سینما عددی نیست که مثلاً بتواند عروج یک نفر را نشان دهد. این یک مشکلی است که نمیشود برای آن کار کرد. بحث بعدی نیز این است دوستان ما در مدیریتهای دولتی نگران تولید هستند. من میگویم 500 فیلم تولید کنیم، حالا این بین دوتایش هم خوب در بیاید. مگر چه ایرادی دارد آزمون و خطا اتفاق بیفتد. میگویند نه همه اینها را جمع کنیم و بیاییم دو فیلم خوب تولید کنیم. چطور کسی میتواند چنین چیزی را تضمین کند؟ کسی که سینما خوانده و حتی تهیه کننده فیلمهای پرفروش نیز باشد باز هم اگر کسی به او بگوید به نظرت این فیلم تو پرفروش میشود، جواب میدهد دقیقاً نمیدانم. حالا چطور میشود مدیران دولتی ما که بعضی از آنها سینما نیز نخواندهاند و حتی یک فیلم نیز نساختهاند میگویند من این پولها را جمع میکنم و به یکی میدهم. چطور این فرد میتواند حدس بزند این فیلمش ایده آل میشود؟ این مشکلی است که وجود دارد.
علاوه بر اینکه فیلم ساختن مثلاً در مورد مفهوم معجزه واقعاً کار دشواری است. اگر خاطرات شیخ جعفر مجتهدی که به بیمارستانها میرفت و بیماریها را به جسم خودش میگرفت را بخوانید، با این پرسش روبهرو میشوید آیا واقعاً این موضوع قابلیت تبدیل شدن به فیلم را دارد؟ اگر به ما بدهند این فیلم را بسازیم، فیلمی خواهیم ساخت که همه به ما خواهند خندید، اما شما «مسیر سبز» دارابونت را ببینید؛ کاراکتر سیاهپوست فیلم همین کار را میکند. پس چرا ما نمیتوانیم با این داشتهها به این سمت حرکت کنیم؟ یک بحثش دشواری کار کردن این موضوعات است، چرا که میخواهیم در ذهن و چشم مخاطب فرو کنیم این از برکات فلان چیز است، در صورتی که باید آرام آرام با زبان سینما این کار را کنید و در ناخودآگاه مخاطبتان این را پرورش دهید.
مرتضی آوینی میگفت فیلمساز خوبی که ذات درستی ندارد خیلی خطرناک است، چون فیلمی میسازد که تأثیر مخربش بسیار بدتر است. حالا شما برعکسش را نیز در نظر بگیرید. باید در نظر داشته باشیم فیلم فرایند دارد، ساختن کارگردان خوب نیز فرایند دارد. ما داریم کارگردانهای خوبمان را از دست میدهیم. کارگردانهایی که مذهبی هستند. شما آقای باشه آهنگر را در نظر بگیرید تکلیف تمام فیلمهایی که ساخته معلوم است اما وقتی به او بیتوجهی میشود چیزی از او باقی نمیماند.
من فکر میکنم بخشی از آن به این خاطر است طیف مسئول ما درکی از ضد ایده ندارد. فکر میکنم صرفاً ایدهای(نظری) که میخواهند اثبات کنند برایشان اهمیت دارد.
اصلاً مگر چنین چیزی میشود؟ بشر ذاتش خوب و بد دارد. سینما عاشق خیر و شر است و اصلاً قبول نمیکند یک نفر خوبِ خوبِ خوب باشد. مثل زمانی که فیلم میساختیم و نشان میدادیم عراقیها همه آدمهای بد بودند. بعضیها تصورشان از سینما همین است. میگوید دوربین را روشن کن، آدم خوبی را بگیر که کارهای خوبی را انجام میدهد، برو در حرم و نشان بده همه دارند گریه میکنند. این طور که نمیشود. سینما زبان خودش را دارد، بدترین حالتی که وجود دارد نیز این است به بچهها نه تنها اعتماد نمیکنند که زمینشان هم میزنند.
خودتان در تجربه زیسته دینیتان به فکر ساختن فیلم با سویههای مذهبی یا موضوعی که تجربهاش کردهاید، افتادهاید؟
من هم مثل بسیاری از بچههای همدورهای خودم یادم میآید آرزویم این بود در مورد واقعه عاشورا چیزی بسازیم که هیچ کس نتواند از پس آن بربیاید، ولی راستش را بخواهید ترسناک نیز هست. من میترسم خدای نکرده نشود بلکه نتیجه معکوس داشته باشد. قبلاً فکر میکردم فقط تکنیک کفایت میکند ولی به نظرم ساختن چنین چیزی روح بزرگ هم میخواهد. البته سینما نیز صرفاً متکی به شما نیست، یعنی مثلاً شما نمیتوانید مثل استاد فرشچیان با یک قلم و ذهن و روح بلند شاهکار خلق کنید بلکه در سینما نیازمند گروهی هستید که هم متخصص و هم متعهد باشد.
نظر شما